کد مطلب:224169 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

بیانات مأمون در مقابل جسد امام رضا
ابوالفرج می نویسد: مامون بالای سر آن حضرت آمد در حال استغفار گفت: «ای برادرم برای من ناگوار است كه پس از تو زنده بمانم و حال آن كه برای بقاء تو آرزومند بودم و ناگوارتر از فوت تو آن است كه مردم می گویند من تو را زهر خورانیده ام و حال آن كه از این اتهام



[ صفحه 121]



حضرت فرمودند تو راست می گوئی به خدا قسم تو از این تهمت مبرا هستی بعد مأمون از نزد آن حضرت بیرون رفت و حضرت دار فانی را وداع فرموده [1] .

این روایت چندین نقطه ضعف دارد اولا در حال احتضار كسی نمی دانست حضرت را چه شده كه مأمون می گوید بری من دشوار است كه مردم می گویند من تو را زهر داده ام اگر این روایت صحیح باشد باید اتخاذ سند كرد و گفت حتما همین طور است كه مأمون شبهه را خودش در میان انداخت و به اضافه كه مأمون در حال احتضار آمده باشد و این سخن بگوید و بعد بیرون رود بعید به نظر می رسد.

اما این كه امام قسم یاد كرده باشد كه تو مبری هستی از امام و سوگند در یك مسئله ثابت غیر قابل امكان است و اگر بدون قسم هم فرموده باشد به حالت استهزاء بوده.

شیخ صدوق می نویسد: صبح كه مأمون بر مرگ حتمی آن حضرت اطلاع یافت آمد سر و پای برهنه و اشك ریزان با غلامان و ملازمان در مقابل آن حضرت ایستاد گفت:

ای برادر من مرگ تو رخنه ای در اسلام انداخت و مقدرات الهی بر تقدیر و تدبیر من غالب آمد.

مأمون می نالید و می گفت ای آقای من ای سید و بزرگ من به خدا سوگند نمی دانم كدام مصیبت بر من عظیم تر است جدائی چون تو پیشوائی و مفارقت مانند تو رهنمائی یا تهمتی كه مردم به من می زنند و گمان می برند من شما را به قتل رسانیده ام.

در این روایت است كه حضرت به او پاسخی نداد فقط یك كلمه به او فرمود ای مأمون با پسرم محمد تقی نكو معاشرت كن كه وفات تو و وفات پسرم به هم نزدیك خواهد بود [2] .


[1] مقاتل الطالبيين ص 374.

[2] وفات مأمون ماه رجب سال 218 در سن 48 سالگي رخ داد و شهادت حضرت امام محمد تقي در جمعه 29 ذي قعده سال 225.